A last grad of high school ep17


ss501_story

جونگ مین جلوی در منتظر کیانا بود...که کیانا همون لحظه اومد بیرون  با قیافه جونگمین رو به رو شد....

کیانا:چی می خوای؟

جونگ مین: یعنی تو نمی دونی من چی می خوام؟

کیانا با قاطیت تمام: نه!

جونگ مین:می دونم که می دونی چی می خوام ... پس همین الان پسش بده...

کیانا:نمی خوام...

جونگ مین: یعنی انقدر پستی؟ این قدر اون بوسه رو دوست داشتی که نمی تونی برگردونی...نکنه تو عاشقمی؟ فکر کنم .....داشت بقیه حرفشو می زد که کیانا گفت:خفه شو و چرند نگو...

جونگ مین:پس حرفم درست بود...

کیانا با داد:خفه شو.... که باعث شد همه ی بچه ها بیان بیرون...

جونگمین:پسش بده...

کیانا:باشه... و اومد جلو و لبای جونگ مین رو بوسید ... به 10 ثانیه نکشید که جونگ مین اونو هل داد عقب ...

جونگ مین با داد: چه غلتی میکنی؟

کیانا که از عکس العمل جونگ مین خیلی شوکه شد گفت:چی؟؟؟

جونگ مین ازت خواستم گوشیمو پس بدی نه این که منو ببوسی....

کیانا:چی گوشیت؟بعد دستشو کرد تو جیبش و دید که گوشی جونگ مین دست اونه...

فلش بک :

همین که اوا روی استیج رفت جونگ مین رفت تو رختکن کلاس اقای کانگ و گوشیشو گذاشت تو جیب کیانا...

جونگمین:حالا بذار ببینم بازم می تونی بگی از من بدت میاد...با این کارم دیگه ابرو برات نمی مونه...

و یه خنده کرد و برگشت به همون رختکن اصلی که توش بود...

زمان حال:

جونگ مین گوشیشو از دست کیانا کشید و با عصبانیت از اون جا دور شد...همه ی بچه های کلاس ویژه و کلاس های معمولی این صحنه رو دیده بودن و برای کیانا سرشونو به نشانه این که کارش اشتباه بوده تکون می دادن...کیانا که دیگه بغض کرده بود با صورت تموم از اونجا دور شد...بعد از رفتن کیانا سکوت بعدی در اونجا حاکم شد که همون دختری که ازش باد بزن گرفته بودن روز اول اومد جلو و شروع به حرف زدن کرد:خجالت هم خوب چیزیه چطور تونست همچین کاری کنه و اوپا رو ببوسه معلوم نبود دیگه چه فکرای شومی تو سرش بود...ادم باید از خجالت بمیره...

الن با صدای بلند:خفه شو...

اوا:که از تویه جغله خواست نظر بدی...

دختره:اومو ... مثل این که یه چیزی طلب کار شدیم...بهتر به اون دوستت که بدون هیچ خجالتی رفت و اوپا که مونا نذاشت بقیه حرفش بزنه و یه دونه محکم زد تو گوش دختره...

مونا:بهتره حرف دهنت رو بفهمی دختره تویی که تو هر مسائلی که بهت ربطی نداره دخالت میکنی و در ضمن اون از تو 1000 برابر بهتره...

دختره با جیغ:چطور می تونی دستت رو روم بلند کنی فکر می کنی کی که خواست مثل مونا بزنه تو گوشش که اوا دست دختر رو گرفت ...

اوا:دست کثیفت رو رو خواهرم بلند نکن کوتوله...هر وقت تونستی مثل ما بشی اونوقت بیا اینجا واسه ما قود قود کن...تو هم هیچی نمی دونی پس دهن کثیفت باز نکن...و دستشو ول کردو رفت از اون جا بیرون...

بقیه اعضا انجلز هم داشتن میرفتن که یکدفعه مدیر اومد و دختره هم از این فرصت استفاده کرد و خودش به کسی که بی هوش شده بود انداختت  افتاد روی زمین مدیر و بچه ها هم دورش جمع شدن...اوا داشت از دره اصلی میومد بیرون که اعضای دابل اس رو دید که دارن میخندن و هی میزنن پشت جونگ مین و بهش میگن تو عجب کسی هستی و متسفانه ماشین اوا دقیقا بغل اونجا  بود  اوا دستش رو مشت کرد و تمام عصبانیتش رو ا اونجایی که می تونست تو مشتش خالی کرد و یه چندتا نفس عمیقکشید و رفت سمت ماشینش دابل اس تا اوا رو دیدن فکر کدن اوا الان می خواد بیاد باهاشون دعوا کنه...

جونگ مین:چیه می خوا دعوا کنی خنوم کوچولو...

اوا به فارسی:نه من با ادمایی که نمی دونن چه کاری هخوبه و چهکاری بده کاری ندارم و سوار ماشین شده رفت...کیانا تو پارک نشسته بود و داشت گریه میکرد  با تمام وجودش فریاد میکشید...

کیانا:پسره ی ابله ...عوضی... ازت حالم به هم می خوره حتی نمی خوام قیافت رو ببینم...اخه چطور ممکنه...

اوا:منم می خوام همینو بپرسم چطور ممکنه که کیانا یی که حتی عزائیل هم شکست می داد الان نشسته و گریه میکنه و ودشو بازنده می دونه؟این اون کیانایی نیست که ما می شناسیم...

ارغوان:دقیقا ...این اون کیانا نیست...کیانا یی که ما می شناسیم با همچین موضوعی با بی خیالی  بر خورد می کرد و الان تو فکر این بود که چه صفتی واسه اون ادم خوب بود....اه چه قدر یک دفعه دلم واسه اون کیانا تنگ شد...

اوا نظر تو چیه؟

اوا:درسته اگه این کیانا واقعا همون کیانا باشه الان باید یه دوتا فحش بعد از این کار بهم بده... و بیفته دنبالم...

بذار ببینم جواب میده یا نه...اوپا جونگ مین بپو چوسئو (یعنی اوپا جونگ مین بیا منو ببوس)اوپا جونگ مین بپو چوسئو...

کیانا:با داد خفشو ... اسم اون ایجاشیو جلو من نیار ...به خدا اگه با اون دوست شی کلتو میکنم...ولی اوا به حرفش گوش نمی اد و هی بلند تر از قبل این حرفو تکرار میکرد که اخر کیانا عصبانی شد و افتاد دنبال اوا انقدر این کارو کردن تا این که اوا خسته شد و کیانال از این موقعیت استفاده کرد و برای اوا یه زی پا گرفته افتادن روی کف زمین که خیلی هم سرد و کیانا روش نشست...

کیانا:بازم میگی یا نه؟ها؟

 اوا:نه غلت کردم دیگه نمی گم اقا من دو حرفی خوردم تو رو خدا بلند شو...

کیانا:حالا شد و بعد زدن زیر خنده و برگشتن خونه....اون شب فقط برای چن ساعت باعث شد که کیانا این موضوع رو فراموش کنه ولی مگه می شد...ساعت 2شب بود که جونسو اومده بود کیفشو که تو مدرسه جا گذاشته وردار که دید صدای گریه میاد رفت پشت دیوار و دید که جائه داره گریه میکنه...

جائه:اه خدایا چرا هیچ وقت نمی تونم یه کاریو درست انجام بدم اگه من پام پیچ نمی خورد امکان داشت که الان ما برنده باشیم و انقدر جلوی بقیه ضایع نمی شدیم...چرا هیچ وقت نمی تونم یه کاریو درست انجام بدم...اه

جنسو که دید حال جائه خیلی خرابه وص دای هق هقش هی بلند تر میشه رفت جلو ش وایساد...

از زبان جائه:

حس کردم یکی بالا سرمه سرمو اوردم بالا و دیدم که جنسو سریع اشکامو پاک کردم و بلند شدم یه تعظیم کوتاه کردم و خواستم برم که دستمو محکم گرفت...

جونسو با جدیت تمام: هی چرا انقدر خودت رو دست کم میگیری تو امروز واقعا عالی بودی هر کسی نمی تونست رقص تو رو انجام بده و فقط یه اشتباه کوچیک کردی...

جائه:اگه من اون اشتباه نمیکردم کلاسم نمی باخت...

جونسو:چرا فکر میکنی به خاط ر تو بود؟پس بقیه اعضا گروهت چی؟

بازم اونا تونست ما رو بالا ببرن ولی من گند زدم به همه چی....وبعد دستم رو از دست جونسو کشیدم بیرون و خواستم بره که جونسو دستم رو  دوبار گرفت  ومن بر گردوند طرف خدش طرف خودش...

جونسو:انقدر بد فکر نکن ... تو واقعا عالی ...تو صدای خیلی عالی داری ولی چشات کوره و نمی تونی ببینی ... چشمات رو به روی دنیا باز کن زندگی همیشه به اون لوالی که ما می خوایم پیش نمیره ... پس قوی باش...دستامو ول کرد و رفت تا چند دقیقه تو شک کارش بودم ولی بد دیدم که درست میگه من همش فکر میکنم که نمی تونم بعد یه لبخند از سر خوشحالی زدم و به خودم تلغین دادم که من می تونم...

از زبان راوی:

حدود یک هفته گذشته بود از اون ماجرا و روز به روز کیانا بیشتر اذیت می شد و شایعات اذیتش میکردن که یک روز داشتن میرفتن کافه تریا که غذا بخورن تا این که وارد شدن 5 تا تخم مرغ خورد تو صورتاشونو و..........................................................

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:,ساعت 21:39 توسط kiana| |


Power By: LoxBlog.Com